حسینحسین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

حسین کوچولوی ناز گل گلی

حسین جونم

حسین جونم الان لا لا کردی ومن نشستم تا سری به وبت بزنم .خیلی شیرینی وشیرین حرف میزنی اخ فدات شم مثل مردا نشستی فدای اون اشکات گریه نکن اخه شطرنج هم گریه داره جون مامان قهر نکن واست میخرم فدات شم پدرسوخته؟؟؟ ...
18 بهمن 1390

حسین وکلی عکسسسسسسسسسسس

مامانی جون بهتره حف نزنم چیه خوب خوابم میاد جون مامانم خرابکاری نمیکنم عاشق این عکستم قلبونت برم میگفتی من هاپوام من خسته نشدم که منم مهشادی نمیدونم دوست حسینم یا دشمنشششششششش   ...
16 بهمن 1390

حسین وتهران

مامانی جونم هفته گذشته رفتیم تهران واسه خرید لباس .البته خیلی پرخرجی ها مادر . عکس لباسا رو بعدا میذارم الان دوربین شارز ندار تهران که بودیم رفتیم سفره خانه عربی خیلی حال داد .دست عمو هاتف درد نکنه بریم عکس تو راه سفره خانه خیلی رقصیدی تو ماشین چیزی نگذشته بود گفتی مامان نوشابه خیالت راحت شد.... از صدای اهنگ وموسیقی بی خود شدی رفتی برقصی ادم واسه نوشابه قهر میکنه پسرررررررررررررررررررررررررررررر میگفتی فدق بابا بهم کباب بده قر قر قر اینجا هم خوابت گرفته   ...
16 بهمن 1390

حسین وکباب

مامانی از اونجایی که عاشق کبابی خیلی دوست داری پزیدنش رو هم یاد بگیری بنا بر این تصویر به به کباب بابا شما برو من خودم هستم   ...
1 بهمن 1390

حسین شیطونک

مامانی فدای اون انرزیت بره که خواب نداری الان نشستی داری با خودکار وشمشیر بازی میکنی قربونت برم حرفای قشنگ میزنی .هر کار میکنی مقصر نینو وفرینا رو میگیری وقتی یه نفر میگم مرده میگی کجاش زمین خورده ؟کجاش خون اومده حالا عکسسسسسسسسسسسسسسس فدای اون نگاه کردنت فداششششششششششششششششش حسین وتب لت بله جناب ول کنید برممممممممممممممم چته مادررررررر وای خجالتم ندین من تو پارکم مامان جون همین بود جایزش من اینقدر گریه کردم وووووووووویییییییییییییییی این چیه مامان خرگوش خودمی این حسین نخند این منم نترسید ...
1 بهمن 1390
1